برنامه سيماي خانواده به‌مناسبت هفته دولت با صادق محصولي وزير رفاه و تأمين اجتماعي دولت دهم گفت‌وگويي کرد که به قول مجري اين برنامه، گفت‌وگويي صميمانه و خودماني و از جنس خانواده بود.

به گزارش مشرق به نقل از رجا، انتشار جزئياتي در مورد وزيري که کمتر علاقه‌اي به رسانه‌اي شدن دارد، آن‌هم سوال و جواب‌هايي که برخي از آن‌ها به زندگي شخصي وي و فعاليت‌هاي او در جنگ برمي‌گردد، جذابيت‌هاي خاصي دارد.
در اين برنامه از محصولي در مورد روابط خانوادگي او، نحوه ورودش به سياست و جنگ، دوستان و همرزمانش در دانشگاه و جبهه، مسئوليت‌هاي اداري او و در آخر مأموريت‌هاي وزارت رفاه سؤال پرسيده شد. متن اين گفت‌وگوي خواندني در ادامه آمده است:
خانم ها آقايان سلام! وقتتان بخير، سراغ يکي ديگر از وزراي دولت دهم آمديم، وزير محترم رفاه و تامين اجتماعي جناب آقاي مهندس صادق محصولي و گفتگويي صميمانه و خودماني با ايشان داريم. با ما همراه باشيد. خسته نباشيد، نماز روزه هايتان قبول.
سلامت باشيد.
موبايلتان به گوش است؟
اين موبايل من، شماره‌ام هم عوض نشده، "آنلاک" هم نيست.
يعني شماره مي افتد؟
بله، ولي خيلي ها هم هستند که در حد سه چهار رده پايين تر از وزرا، شماره‌اشان نمي افتد.
بينندگان سيماي خانواده مي‌خواهند بيشتر در مورد وزير رفاه دولت دهم بدانند و اينکه چند سالتان است؟ از کجا آمده ايد؟ چه شد که اصلاً وزير شديد؟ وزير کشور سپس وزير رفاه؟ در مورد خودتان و خانواده‌اتان؟
من هم به شما خسته نباشيد عرض مي کنم و آرزوي توفيق و قبولي طاعات و عبادات را در اين ماه مبارک رمضان براي همه هموطنان عزيزم دارم. در مورد اين سؤالي که فرموديد در واقع فکر کنم اگر بخواهيم پاسخ بدهيم، يک روز هم کفايت نکند چه برسد به چند دقيقه ولي خب حالا در حد وسع اين برنامه عرض مي کنم که من متولد سال 1338 اروميه هستم، در دبيرستان رشته رياضي خواندم و سال 56 رشته مهندسي عمران يا راه و ساختمان سابق در دانشگاه علم و صنعت قبول شدم و ادامه تحصيل دادم. از سال 56 از اروميه به تهران آمدم و بعد مصادف با انقلاب و نيازمندي هاي انقلاب و انقلاب فرهنگي و بعد جنگ شد.
آقاي مهندس سؤالي که پيش مي‌آيد و اين، سؤال نسل من از نسل شماست، اينکه نسل شما چطور با خانواده‌اشان در تماس بودند؟ شما بالاخره از اروميه به تهران آمديد، نمي دانم پدر و مادرتان هم آمدند يا نه، بعد هم که دائم در جنگ بوديد، يعني هشت سال جنگ بود و آن هم، چنين جنگي. آيا يک خلأ عاطفي، روحي را در اثر نبود همراهي خانواده در کنارتان احساس مي کرديد؟
خود اينکه در مسير انقلاب و در مسير امام(ره) قرار گرفتيم، نتيجه آن تربيت و فرهنگ حاکم بر خانواده و دعاهاي والدين بود؛ ولي بعد از پيروزي انقلاب هم همين طور که فرموديد مخصوصاً در ايام جنگ، به‌دليل اقتضاي زمان ناچار شديم که خانه را ترک کنيم، البته طبيعي است که هم پدر و مادر و هم همسر و فرزند جدا از ما زندگي مي کردند و اين از لحاظ عاطفي سخت بود و براي آن‌ها هم سخت‌تر بود اما وقتي که نظام و کشور و مردم نياز به خدمت دارند، ديگر چاره اي جز اين نيست، من عمليات کرکوک را در عمق 300 کيلومتري خاک عراق بودم که پسرم سال 65 به دنيا آمد.
چه سالي ازدواج کرديد؟
سال 59 ازدواج کردم.
زود نيست؟
نه، الان دير ازدواج مي کنند! 21 ساله بودم که ازدواج کردم. در مرز بودم که خبر دادند خدا به من پسر عنايت کرده و قبل از آن هم سال 61در عمليات فتح المبين بودم که وقتي برگشتم، دخترم به دنيا آمده بود.
مسلماً اگر اين صبر و طاقت خانواده‌ها نبود، شما نمي توانستيد در جبهه کاري کنيد.
مسلماً همين طور است. بدون همکاري و تشويق آن‌ها امکان اينکه بتوانيم با خيال راحت در جبهه‌ها بجنگيم، نبود.
بعد از جنگ به بخش خصوصي رفتيد، شما يک زماني هم معاون وزير بوديد، يعني به محيط وزارت آشنا بوديد و دور از وزارت نبوديد، شايد اون موقع مي توانستيد وزير شويد، آيا خانواده با اين موضوع مشکل نداشتند؟ بالاخره پست معاون وزيري اسم دارد. پست و مقام و راننده و بيا و برو و... مشکلي نداشتند، الان هم که وزير هستيد مشکلي دارند يا نه مثل قبل هستند؟
بله. شما چه وزير باشي، چه در بخش خصوصي باشي، چه در بخش نظامي باشي، چه در بخش فرهنگي باشي، هر جايي بخواهي کار بکني، در واقع چارچوب هاي تعريف شده اي داري. من با خانواده‌ام اعتقادات مشترکي دارم و در نتيجه از اين جهت هم وقتي که احساس بر اين است که تکليف است که مثلاً يک مسئوليت اداري بگيري، آن‌ها هم همراهي مي کنند، وقتي که تکليفي احساس نمي کنيم که مسئوليت بگيريم هم آن‌ها شايد راحت تر باشند. يعني هر چه قدر بيشتر مسئول باشيم، خانواده ها بيشتر در رنجند تا اينکه در رفاه و آسايش باشند. فرض کنيد اگر مسئول نباشيم به راحتي مي توانيم خريد، پارک، کوه و جاهاي مختلف برويم ولي به تبع مسئوليت‌ها و گرفتاري ها خانواده هم از امکانات تفريحي، سرگرمي و خانوادگي محروم مي شوند.
الآن مسلما نمي‌توانيد خريد مثل نان و ميوه و سبزي براي خانواده بکنيد؟
خير، الان ديگر اصلاً امکانش برايم نيست که اين کارها را بتوانم بکنم، وقتي که در بخش دولتي نبودم و مسئوليت اجرايي نداشتم، همه خريدهاي خانه بر عهده خودم بود.
آقاي مهندس من مي خواستم اين سوال را بپرسم شايد تا حالا هم پرسيده نشده باشد، يک بحثي گروه هاي سياسي راه مي اندازند، مثلا مي گويند دوستان علم و صنعتي؛ که منظورشان آقاي رئيس جمهور و شما و برخي از وزراي ديگر است. خب ما الان چيزي که از شما شنيديم اين بود که آقاي صادق محصولي فرمانده جنگ بوده، پست معاون وزيري را تجربه کرده و... حالا مي خواهيم از يک منظر ديگر نگاه کنيم، از منظر دوست خوب؛ اينها نشان مي‌دهد که شما دوستان خوبي در دانشگاه بوديد که همه هواي همديگر را داشتيد، بي‌جهت هم اين افراد نيامدند پست بگيرند، همه يک سري مراحل و پست‌هاي مديريتي را طي کرده‌اند. دوست خوب چقدر در زندگي تأثير دارد، دوستان شما مسلما دوستان خوبي هستند؟
قبل از اينکه به اين سوال شما پاسخ بدهم در ارتباط با مقدمه اي که فرموديد اشاره اي داشته باشم به اينکه به خاطر مباحث سياسي بعضاً مي‌بينيم در بعضي از موارد که کم مي‌آورند عنوان مي کنند، اينها اصلاً رزومه ندارند و معلوم نيست از کجا پيدايشان شده؛ دليلش اين است که دوستان افراد بي‌ادعايي هستند، اگر در جنگ بودند ادعايي ندارند، تکليفشان بوده رفتند و جنگيدند حالا يا فرمانده لشکر بودند يا مثل آقاي فتاح رييس ستاد لشکر بودند، جانشين لشکر ما بودند يا دوستان ديگري که تکليف خودشان را انجام دادند منتي ندارند، در واقع خداوند منتي را بر آن‌ها گذاشته است که در چنين موقعيت خطرناکي بندگي خدا را درست انجام دادند و به وظيفه‌اشان عمل کردند. اگر معاون وزير بوديم باز هم همين طور، اگر در 21 سالگي فرمانده بوديم، همين طور در 22 سالگي اگر معاون سياسي استاندار بودم بنا به اقتضاي انقلاب همين طور بود.
در زندگي انسان افرادي که با او زندگي مي کنند از جمله خانواده و دوستان انسان خيلي نقش دارند. من هم بالتبع همين طور، موثر و متأثر از دوستان بودم. طبيعي است که اگر بخواهيم دوست خوب را تعريف کنيم، مي توانيم در چارچوب همين اصول صحبت کنيم که ببينيم اين اصول دوست خوب را چه تعريف مي کند. ما دوستانمان در واقع دوستاني بودند که جواني‌امان را با هم شريک بوديم، يعني ديگر بالاتر از اين فکر نمي کنم که بشود تعبيري به کار برد که چقدر اينها نسبت به هم علقه داشتند و نسبت به هم نه محبت، بلکه عشق مي ورزيدند، آن‌ها که شهيد شدند خداوند انتخابشان کرد و ما در واقع جا مانديم. البته خداوند را شاکريم به مصلحتي که ديد، تابع تقدير خدا هستيم، منتها اين مهم است که آن‌هايي که ماندند بتوانند راه کساني که رفتند را درست طي کنند.
آقاي مهندس به بحث وزارت رفاه برسيم. فکر مي کنيد وزارت رفاه چه باري را مي‌تواند از دوش خانواده‌ها بردارد، چه برنامه هايي براي خانواده‌ها داريد؟ سال همت مضاعف و کار مضاعف هم هست و هفته دولت؟
خوب وزارت رفاه و تامين اجتماعي همين طور که از نامش پيداست، کل کشور را به عنوان جامعه هدف دارد. البته مسلم است که در بخش حمايتي براي آن‌هايي که نيازمند هستند، مددجو هستند، بيشتر بايد رسيدگي شود. در بخش بيمه ها عموم مردم اعم از نيازمندان و متوسط جامعه و حتي گروه مرفه مي توانند از تأمين اجتماعي برخوردار باشند و در بخش هاي ديگر هم مثل هدفمند کردن يارانه‌ها که بحث بسيار کلان ملي است، باز وزارت رفاه و تأمين اجتماعي نقش اساسي دارد. همه تلاش ما بر اين بوده که حمايت ها در جهت توانمندسازي خانواده‌ها باشد و در اين خصوص به ايجاد اشتغال و بحث مسکن مددجويان برنامه‌اي را به تصويب رسانديم که در مرحله اجرا هستيم.
آقاي محصولي شما وزير رفاه هستيد؛ ثروت و رفاه چقدر در خانواده تأثير دارد، داشتن يک خانواده خوب مستلزم ثروت داشتن يا رفاه همه جانبه است؟
اگر بگوييم ثروت در خوشبختي يک خانواده نقش کليدي دارد، اين حرف خيلي درست نيست. دليلش هم اينکه خانواده‌هايي را مي بينيم که داراي ثروت خوب و مکنت بالايي هستند ولي خوشبختي ندارند و برعکس در خيلي از افرادي که مرفه نيستند و زندگي ساده اي دارند و حتي گاهي اوقات زندگي زاهدانه اي دارند مي بينيم که عشق، حرارت، مهرباني و شادي و نشاط سرشار هست. اين يعني نمي‌توانيم بگوييم ملاک داشتن ثروت زياد هست يا نه. اينکه حداقل‌هايي تأمين شود قطعا در رشد خانواده خيلي مي‌تواند تاثيرداشته باشد ولي اينکه مازاد بر حداقل نياز را عامل موفقيت يا خوشبختي يک خانواده بدانيم، اينگونه نيست.
آقاي محصولي ساعت چند سر کار مي آييد، ساعت چند به منزل برمي گرديد؟
ساعت ورود و خروج تقريبا ثابت نيست. علتش اين است که بستگي به جلساتي که داريم، دارد. يک وقت ممکن است دو نيمه شب منزل رفته باشيم و شش صبح هم بيرون بياييم، اگر دولت جلسه داشته باشد که هفت صبح تشکيل مي شود، بايد 6:15 -6:30 از منزل خارج شويم، شب هم به طور کلي حدود 11 و 11:30 به خانه مي‌رسيم.
شايد خيلي‌ها دوست داشته باشند وزير شوند. اين ميز را شخصا آقاي محصولي دوست دارد؟ بالاخره وزيرهستيد هرجا مي رويد احترامتان را دارند، جلوي شما بلند مي‌شوند، محافظ، ماشين،...؟
مي‌گويند شرف المکان بالمکين. ميز نبايد براي آدم باعث افتخار شود، چون براي کسي ماندني نبوده، اگر بود، به ما نمي رسيد، بنابراين افتخار ماندني‌اي نيست ولي اگر ما براي اين پست خدمت خوب و خدمات خوب انجام دهيم، که در اذهان مردم و در کارنامه اي که پيش خدواند تبارک و تعالي محفوظ است باقي بماند، طبعاً مي شود روي آن حساب کرد و به آن افتخار کرد، اينها بايد عبرتي جلوي چشم ما باشد که اگرماندني بود، تو الان اينجا نبودي.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس